لایک و فالو یادتون نره ، چند وقت نبودیم ولی دوباره آمدیم ، خلاصه قسمت ششم = اسی قلک میاد جاوید را ببره که کشتی گیر ها میان کمکش و بعد بهمن خان برای انتقام از اسی با برادرش و جاوید و چند تا آدم دیگه میرزه توی آشغال دونی اش و درست آدمش میکنه ، بعد طلا میخواست با آتی بره هنگ درام بخره ، جاوید هم همراه شون میره بعد میبنه یه مرده موتری دنبالشونه وقت که پیدا میشن ، جاوید میبنه مرده دره یک شیشه رو باز میکنه و میره به سمت طلا جاوید هم میپره و طلا رو نجات میده و میفهمن که توی شیشه اسید بوده !!!
بعد آتی به طلا میگه چرا به پلیس زنگ نزدی میگه که بهمن خودش سرهنگ آگاهی است !!!!!!
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت